وجه تسمیه و تاریخچه بشاگرد
به لحاظ ریشه لغوی برای بشاگرد معانی مختلف گفته اند. در خود منطقه معتقدند بشاگرد از ریشه "پخش کرد" می باشد که به دلیل کثرت استعمال به بشگرد و بشاگرد تبدیل شده است.
به لحاظ ریشه لغوی برای بشاگرد معانی مختلف گفته اند. در خود منطقه معتقدند بشاگرد از ریشه "پخش کرد" می باشد که به دلیل کثرت استعمال به بشگرد و بشاگرد تبدیل شده است. دلیل دیگر آن است که باران به طور متناوب و در طول سال، در تمامی منطقه بشاگرد می بارد؛ مثلا امکان دارد در قسمتی از منطقه بارندگی باشد، ولی در سایر مناطق خبری از باران نباشد، این تقسیم طبیعی را پخش عادلانه آب باران می دانند که منطقه بدان اسم نامیده می شود. این سرزمین در لهجه محلی "بشگرد" خوانده می شود و اهالی آن را "بشگردی" می خوانند.
پیش از اسلام بشاگرد پیوسته جزیی از کرمان و سیستان بوده است. در سال بیست و سه هجری وقتی سپاهیان اسلام به انتهای کرمان می رسند، داخل ارتفاعات بشاگرد می روند و بی حاصل به پیش خلیفه دوم بر می گردند. او از ایشان توصیف آن دیار را می خواهد و فرمانده مسلمین چنین پاسخ می دهد: "آب آن اندک و دشت آن کوهستان. اگر لشکر در آن سرزمین زیاد باشد، گرسنه می ماند و اگر کم و اندک باشد تباه می شود." این توصیف سرحدات شمالی بشاگرد کنونی است.
لشکرها هیچ گاه حتی برای عبور، مسیر بشاگرد را انتخاب نمی کردند، زیرا عبور از آن سخت بود و آب کافی برای آن مدت زمان را نمی شد مهیا کرد و دلیل اصلی عدم روایت راویان از بشاگرد، همین است. به این دلیل مشخص نیست که گذشتگان در بشاگرد چه دینی داشتند و به چه سبکی زندگی می کردند. به طور کلی بشاگرد یک مرز طبیعی مناسب برای حکومت ها بوده است.
در تمام مدت بعد از فتح اسلام تا پیش از استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران هیچ رابطه خوبی بین حکومت و بشاگردیان برقرار نبوده است. حکومت از بشاگرد طلب مالیات می کرده و بشاگردیان که از امکانات محروم بودند، مالیات نمی دادند، بلکه به حکومت حمله می کردند و هر حکومتی بعد از استقرار یک درگیری با بشاگردیان داشته است.
در زمان بنی عباس این منطقه محل مناسبی برای پناه گرفتن شیعیان و خوارج می شود، اما با گذشت زمان، خوارج محل دیگری را برای تمرکز فعالیت هایشان انتخاب می کنند و در حقیقت شیعیان در مبارزه با خوارج موفق می شوند و این قلعه طبیعی را حفظ می کنند.
سرزمین بشاگرد تا زمان قاجاریه منطقه ناشناخته ای باقی ماند؛ اما به محض اشغال هند توسط انگلیس و به دنبال تصاحب سیستان به نفع هند، محققان انگلیسی وارد بشاگرد شدند تا غرب سیستان را خوب بشناسند. نتیجه این تحقیقات هم نقشه کامل بشاگرد و ویژگی های آن بود، این نقشه برای انگلیس آن قدر استراتژیک بود که هیچ گاه منتشر نشد.
منطقه بشاگرد با مساحتی حدود یک صدم کشور و وسعت تقریبی شانزده هزار کیلومتر مربع در جنوب شرقی ایران قرار دارد. این سرزمین در بخشی از محدوده واقع در طول جغرافیایی 57 درجه و 15 دقیقه الی 58 درجه و 30 دقیقه و عرض جغرافیایی 26 درجه و 15 دقیقه الی 27 درجه و 15 دقیقه در جنوب شرقی استان هرمزگان و مرز استان کرمان واقع شده و هفده درصد وسعت استان هرمزگان را در برگرفته است.
بشاگرد تا سال 1359 دهستانی از بخش بیابان بود و بر روی نقشه کشور نشانی از آن وجود نداشت و به صورت یک منطقه ناشناخته درآمده بود که مردم از وجود آن اطلاع نداشتند. در همین سال بنا به پیشنهاد فرمانداری میناب و موافقت وزارت کشور و تصویب هیئت وزیران، این دهستان به بخش مستقل تبدیل و مرکز آن انگهران مقرر گردید.
این منطقه که شامل بیش از نهصد روستا می شد از شمال به استان کرمان، از مشرق به استان سیستان و بلوچستان، از جنوب به بخش مرکزی شهرستان جاسک و از غرب به بخش مرکزی شهرستان میناب محدود می شود.
اقلیم جنوب و غرب بشاگرد دارای تابستان های گرم و مرطوب و زمستان معتدل می باشد. دمای هوا در این مناطق حداکثر به چهل و بعضا تا چهل و پنج درجه سانتی گراد نیز می رسد و به دلیل رطوبت زیاد اختلاف دمای بین روز و شب هم کم می باشد.
در شمال و شرق بشاگرد دمای هوا بالا و گه گاه به چهل و پنج درجه سانتیگراد هم می رسد. رطوبت هوا کم و در نتیجه اختلاف دمای بین روز و شب زیاد می شود و این امر بعضا تا بیست درجه سانتی گراد افزایش می یابد.
فصل طولانی تابستان با گرمای طاقت فرسا، معمولا از اواسط اردیبهشت ماه آغاز و تا اوایل مهرماه ادامه دارد. سپس از اوایل مهرماه تا اواسط آبان ماه و همچنین از اواسط اسفندماه تا اواسط اردیبهشت ماه فصل نسبتا گرم پاییز و بهار شروع می شود. فصل زمستان معتدل و مرطوب نیز از اواسط آبان ماه شروع و تا اواسط اسفندماه ادامه دارد.
در نواحی غرب و جنوب بشاگرد بادهای مرطوب و باران زا و بادهای نامرطوب و غالب از سمت شمال می وزد. حدفاصل مرکز تا شمال منطقه جهت بادهای غالب در منطقه از سمت شرق به طرف غرب می باشد که این باد در مواقعی از سال (معمولا زمستان) مرطوب و باران زا و در اغلب مواقع مزاحم می باشد. بادهای محلی که بعضا هماهنگ و همراه با بادهای موسمی و گاهی ناهماهنگ و در جهات دیگر در منطقه می وزد با عناوین محلی زیر شناسایی می شوند:
1- باد ناشی (نعشی): طوفان گرمی که همراه با گرد و غبار است.
2- آتش باد: باد بسیار گرم که در تابستان و به هنگام وقت رسیدن خرما (خرماپزان) می وزد.
3- باد حیران: باد باران زای محلی.
4- باد سیاه (سیاه باد): طوفان همراه با گرد و غبار.
5- باد خوش (خوشا): بادی که موجب تعدیل هوا می شود.
در منطقه بشاگرد عموم بارش های جوی، باران می باشد. این بارش ها معمولا در اثر وزش بادهای باران زایی است که از غرب و جنوب غرب و جنوب می وزد.
با توجه به آمارهای به دست آمده از ایستگاه های هواشناسی داخل و خارج منطقه، در این محدوده از کشور در هر هفت سال، یک سال میزان بارندگی، دو تا سه برابر می شود و سپس در سال بعد به میزان قبلی باز می گردد. میزان متوسط بارندگی در منطقه حدود دویست و نوزده میلیمتر در سال است که دامنه تغییرات آن از هشتاد و چهار تا دویست و هشتاد و چهار میلیمتر در سال نوسان دارد، این رقم یکی از علائم مناطق خشک و کم باران محسوب می شود.
در زمینه زمان بارش، دو دوره بارش زمستانی و تابستانی وجود دارد. دوره اول که در مقایسه دوره دوم پرباران و طولانی تر می باشد، تقریبا از اواسط پاییز شروع و در آغاز بهار پایان می یابد. در این دوره بارش ها معمولا بیشتر از پنج میلیمتر است که با عنایت به شیب زیاد زمین، نفوذناپذیری جنس خاک و نبود مراتع و فضای سبز، عموما به صورت سیلاب از منطقه خارج و به دریای عمان می ریزد. دوره بعدی بارش که نامنظم و کم باران است در آغاز تابستان شروع و معمولا با یک تا چهار بارش پایان می یابد.
با توجه به مطالب فوق در دوره گرم سال که بیشترین نیاز آبی در منطقه وجود دارد، کمترین میزان بارش دریافت می شود. این وضعیت مسائل عدیده ای را از جهت کمبود آب پدیدار می سازد. به طور کلی هفتاد و شش درصد کل بارش سالیانه در زمستان، پانزده درصد در پاییز و شش درصد در بهار ریزش می کند. باید توجه داشت که به علت کوهستانی بودن اکثر آب حاصل از بارش در سطح منطقه جاری و سهم بشاگردیان از این نزولات تنها شسته شدن خاک آن ها و فرار خاک مرغوب کشاورزی به دریای عمان است.
با توجه به این که منطقه بشاگرد از نظر اقلیمی جزء مناطق خشک ایران محسوب می شود، به تبع این امر، آب عنصری ارزنده و کمیاب تلقی و نقش مهمی در حیات و زیست اهالی دارد. بر همین اساس عمده ترین مشکل آب در منطقه عدم وجود یک رابطه هماهنگ بین میزان آب ورودی به منطقه از طریق بارش و ... و میزان آب مورد نیاز در منطقه می باشد که نتایج آن به خوبی در زندگی گیاهی، حیوانی و انسانی منطقه مشهود است. منابع آبی منطقه به دو بخش آب های سطحی و زیرزمینی تقسیم می شود. منابع آب های سطحی را چهار رودخانه جگین، گابریک، سدیچ و گز تشکیل می دهد. رودخانه جگین بزرگترین رودخانه موجود در منطقه بشاگرد است که با حدود 6300 کیلومتر مربع مساحت و دویست و نود کیلومتر طول از منتهی الیه شمالی منطقه سرچشمه می گیرد و به دریای عمان می ریزد. سرشاخه اصلی این رودخانه ارتفاعات بونکین با حدود 2200 متر بلندی از سطح دریا است که در سر راهش به سمت جنوب رودخانه های بازغ، درگاه، ملکن، دهن در، سگرکن، شه بابک، انگهران و شریعتی به آن می پیوندند. رودخانه جگین می تواند سالیانه حدود صد و چهل میلیون متر مکعب آب حوضه خود را زهکشی کند در حالی که این میزان آب بدون استفاده به دریا ریخته و یا با تجمع در محل های پست تبخیر می گردد.
رودخانه گابریک دومین رودخانه بزرگ منطقه است که حدود 4500 کیلومترمربع مساحت و دویست و بیست کیلومتر طول دارد. رودخانه سدیچ با 4200 کیلومترمربع مساحت در قسمت شرق بشاگرد واقع است و با دویست کیلومتر طول سالیانه حدود نود و سه میلیون مترمکعب آب دهی دارد. رودخانه گز با حدود 1376 کیلومترمربع مساحت به صورت نواری شرقی – غربی به طول هفتاد کیلومتر در شرق دریای عمان و جنوب میناب واقع شده است. آب دهی متوسط رودخانه گز حدود پنجاه و هفت میلیون مترمکعب در سال برآورده شده است و میزان بارش در این حوضه حدود صد و شصت و هفت میلیمتر می باشد. سرشاخه اصلی رودخانه گز، رودخانه داوری می باشد.
وقتی در منطقه ای بارندگی رخ می دهد، آب حاصل از بارش سه جهت مختلف را طی می کند. درصدی از آن جاری می گردد و جریان آب رودخانه ها را به وجود می آورد، درصدی دیگر تبخیر شده و به هوا پس داده می شود، که در بشاگرد این تبخیر میزان بسیار بالایی دارد و بالاخره درصدی نیز در حین جریان و به شیوه های مختلف در طبقات زیرین سطح زمین نفوذ می کنند. این آب نفوذی در جریان حرکت زیرزمینی خود، ابتدا باعث تغذیه چشمه های روی دامنه شده و در ادامه مسیر سبب دائمی شدن آب رودخانه ها، تغذیه چاه ها، قنات ها و در کل سفره های آب زیرزمینی می شود.
لازمه حفر و احداث قنات، وجود دشت با آبرفت های نسبتا ضخیم و شیب نسبتا ملایم می باشد که در منطقه بشاگرد به دلیل کوهستانی و تپه ماهوری بودن منطقه و همین طور کمی ضخامت رسوبات آبرفتی امکان حفر و احداث قنات چندان وجود ندارد. تنها در چند روستا که بر روی آبرفت رودخانه ها احداث شده اند؛ مانند سندرک و درپهن این امکان به وجود آمده است. حدود نود درصد از اراضی منطقه بشاگرد کوه های خشک و سنگلاخی است که نه تنها کمتر بوته و گیاهی در آن می روید، بلکه در اثر بارش های ناگهانی، غیرمنظم و سیلابی هر آن چه سنگ و آبرفت قابل حرکت باشد، از کوه ها جدا و به صورت سیل در دره ها و دامنه ها جاری می گردد. از اندک بوته، درختچه ها و درختانی که بر جای می مانند و در مقابل بی آبی نیز تحمل فراوان می کنند، مقداری سهم سوخت اهالی می شوند و آن چه می ماند نیز بسیار کم است و کفاف خوراک دام ها را نمی دهد.
پوشش گیاهی منطقه به دو بخش مرتع و جنگل تقسیم می شود. تراکم پوشش گیاهی مراتع در دره ها، بستر و حاشیه رودخانه ها و جویبارهای فصلی و دائمی بیشتر و با حرکت به طرف ارتفاعات کمتر می شود. از نظر دیگر در محدوده های شمال، شمال شرقی و شرق بشاگرد که هوا معتدل تر است، مراتع دارای کیفیت و کمیت بهتری در مقایسه با مراتع جنوب و جنوب غربی می باشند. پوشش گیاهی مراتع منطقه را عموما خارگون، کنار، بادام، کهور، گر، کلاه میرحسن و ... تشکیل می دهند.
در بشاگرد اصولا رویشگاه های مناسبی وجود ندارد. چرا که با توجه به ضخامت کم لایه خاک یا وجود قلوه سنگ در بستر رودخانه ها و یا وجود خاک های نامناسب و شور و قلیایی و ... زمینه مناسبی جهت پوشش گیاهی مناسب مراتع به وجود نمی آورد. نوع مراتع در بشاگرد بسیار فقیر و اکثریت قریب به اتفاق آن از مراتع درجه سه تشکیل شده است.
در اکثر نقاط کوهستانی منطقه، درختان جنگلی با وسعت کم و تراکم پایین وجود دارد. در این رویشگاه های جنگلی، درخت به صورت پراکنده به چشم می خورد که نمی توان آن ها را جنگل تلقی نمود، ولی وجود آن ها خود حکایت از آن دارد که در گذشته های دور به صورت جنگل بوده و در اثر دخالت های انسان و تاثیر عوامل طبیعی، به شکل موجود درآمده است. با توجه به وضعیت خاک و اقلیم منطقه، رویش و تراکم جنگل نیز همانند مراتع در ارتفاعات و نقاط شمالی بشاگرد به علت وجود آب و هوای معتدل تر و وجود رطوبت بیشتر وضعیت مناسب تری دارند.
جمعیت
سابقه اولین سرشماری در منطقه بشاگرد به سال 1325 برمی گردد. در این سال اداره جغرافیایی ارتش اولین آمارگیری سراسری را در کشور انجام داد که منطقه بشاگرد نیز به عنوان دهستانی از بخش کهنوج مشمول این سرشماری قرار گرفت. این سرشماری جمعیت ساکن در منطقه بشاگرد را 8075 نفر اعلام نمود.
آمارگیری در بشاگرد همواره به دلیل نبود راه و امکانات ترابری با مشکلات عدیده ای روبه رو بوده است و همین مسئله موجب شده تا آمار دقیقی درباره میزان جمعیت منطقه در دوران مختلف وجود نداشته باشد. به عنوان مثال در سرشماری سراسری سال 1345 تنها سیزده روستا مورد بازدید و هفتصد و چهل و سه نفر مورد سرشماری قرار گرفتند. در آمارگیری عمومی نفوس و مسکن در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، منطقه بشاگرد با دقت بیشتری مورد بازدید قرار گرفت و مجموعا سیصد و هشتاد و دو روستا از نهصد روستای موجود در منطقه ثبت گردید که جمعیت آن ها 32688 نفر رسیده بود.
شرایط خاص جغرافیایی، دشواری ارتزاق انسان و دام، کمبود آب، شرایط اقلیمی سخت، کمبود زمین زراعی و ... همه موارد هستند که انسان را در بشاگرد وادار ساخته است تا در کلیه نقاط این سرزمین سکنی گزینند. در بشاگرد حدود نهصد روستا قرار دارد که بسیاری از این روستاها تعداد خانواری را که در خود جای داده اند به زحمت به تعداد انگشتان دو دست می رسد.
با توجه به اعتقادات خاصی که در بشاگرد حکم فرماست مهاجرت و کوچ دائمی چه از این منطقه به سایر نقاط کشور و بالعکس به ندرت اتفاق می افتد، بقیه مهاجرت هایی که در بشاگرد انجام می شود عموما فصلی و موقتی و برای یافتن کار می باشد. بعضی از مردان و جوانان به هنگام فصل کار به شهرهای اطراف، همچون میناب، بندرعباس و جاسک رفته و پس از مدتی بازمی گردند. بنادر صادراتی و وارداتی ایران همچون جزیره قشم دومین مکان مهاجرتی اهالی می باشد که در ماه هایی از سال آن ها را جذب می کند. کشورهای حاشیه خلیج فارس هم پیش از پیروزی انقلاب اسلامی محل مناسبی برای کار جوانان بشاگردی محسوب می شده است.
مرگ و میر در منطقه میزان بالایی داشته است که ریشه در دورافتادگی و عقب ماندگی منطقه دارد. اهالی از داشتن شناسنامه محروم بوده اند لذا هیچ گونه آماری از میزان مرگ و میر در منطقه وجود ندارد، ولی با توجه به شرایط منطقه میزان بالایی داشته است.
شاید گوناگونی ای که در نژاد بشاگردیان ملاحظه می شود در کمتر جایی از ایران به چشم بخورد. در میان بشاگردیان هم می توان از نژاد پیش از آریایی و آریایی و هم از انواع نژادهایی که به این منطقه کوچ کرده اند سراغ گرفت. پررنگ ترین این مهاجرین عرب هایی هستند که بر سر اصل و نسب ایشان اختلاف است. هرکسی آن ها را متعلق به قبیله ای از اعراب می داند، اما دو چیز در مورد ایشان مشخص است، اولا از حبشه به این مکان کوچ کرده اند و دوم این که احتمالا بعد از اسلام به این نقطه مهاجرت کرده اند. برخی از مورخین حکومت حجاج ابن یوسف را زمان مهاجرت ایشان می دانند.
در میان بشاگردیان کردها و بسیاری دیگر از اقوام ایرانی هم زندگی می کنند. این تنوع بی بدیل نژادی باعث شده تا گویش بشاگردیان ترکیبی از کلمه های عربی، لری، سندی، فارسی و کردی باشد. اما طبیعت سخت گیر بشاگرد انسان ها را مجبور کرده تا به دور از احساسات نژادی در کنار یکدیگر زندگی کنند.
ساختار فرهنگی منطقه عمدتا متاثر از پیشینه تاریخی زندگی طایفه ای می باشد که تا حدودی از فرهنگ مناطق و استان های همجوار مانند بخش هایی از استان کرمان و سیستان و بلوچستان تاثیر پذیرفته است. در این میان مذهب تشیع که مذهب عموم مردم منطقه است نیز نقش مهمی را در عناصر فرهنگی مردم ایفا کرده است.
روابط خانوادگی بر اساس پدرسالاری مبتنی بوده و جنسیت نقش مهمی را در تفکیک وظایف ایفا می کند. ازدواج کاملا تحت تاثیر نظام طایفه ای قرار دارد و در تمامی مناطق درون گروهی است، طوری که ازدواج افراد طایفه ای با طایفه دیگر امکان پذیر نیست. بدین ترتیب هر فردی در هر طایفه ای که به دنیا می آید، در همان طایفه باقی می ماند و در همان طایفه نیز می میرد. مشکل ترین جنبه ازدواج در منطقه، پرداخت شیربها توسط داماد به پدر عروس و جلب رضایت او است که به دلیل فقر مالی، اکثر جوانان به سختی از عهده این کار بر می آیند.
از طرف دیگر طلاق که اصطلاحا "صیغه برگشت" نامیده می شود، به ندرت و بسیار کم اتفاق می افتد و فرهنگ سنتی مردم آن را بسیار قبیح و نامطلوب تلقی می کنند.
سوگواری به مناسبت ایام محرم و برای بستگان فوت شده با مشارکت و مساعی اهالی روستا و جمع آوری بودجه عمومی برگزار می گردد و به نظر می آید که این کار در تقویت همبستگی اجتماعی در بین مردم روستا نقش بسیار مهمی ایفا می کند؛ لذا در اکثر روستاها، حسینیه ای کپری جهت برگزاری این مراسم ساخته شده است.
صنایع دستی متاثر از منابع طبیعی ضعیف موجود در منطقه است. ساخت ظروف نگهداری خرما و میوه، بافت حصیر و نوعی کفش که تماما به وسیله دست و با ابزار ساده انجام می گیرد، قسمت عمده صنایع دستی، آن هم فقط در برخی از مناطق بشاگرد را تشکیل می دهد و صنایعی مانند بافت قالی، زیلو و گلیم به ندرت مشاهده می گردد.
آن چه به عنوان میراث تاریخی در بشاگرد باقی مانده، وجود طایفه های مختلف و پایبندی به این زندگی طایفه ای است. در این میان مظاهر فرهنگ مادی در منطقه بسیار جزیی و ناچیز می باشد، از آن جمله آثاری از ویرانه های قلعه سپاه خوانین در اطراف روستای انگهران می باشد و قدمگاه های متعدد که هیچ گونه سندیت تاریخی ندارند و بیشتر حالت نمادین داشته که اهالی آن ها را، به برخی از ائمه معصومین و فرزندان آن ها منتسب می دانند. این قدمگاه ها دارای ساختی ساده هستند، از دیوارهای سنگ چین شده، با یک در چوبی کوچک تشکیل شده اند که در وسط آن یک قطعه سنگ قرار دارد. مردم بر اساس اعتقادات و نذوری که دارند، روی آن را با پارچه سفیدی می پوشانند. لازم به ذکر است که اکثر این قدمگاه ها به حضرت علی (ع) نسبت داده می شود.
پوشش افراد در منطقه بر اساس جنسیت و سن و همچنین تحت تاثیر شدت و ضعف پایبندی به سنت های دیرینه و یا آشنایی با مظاهر شهرنشینی که برای عده محدودی این فرصت پیش می آمده متفاوت است. زنان تنها لباس های تیره و مشکی به تن می کنند، لباس هایشان کل بدنشان را می پوشاند و اغلب نقاب بر چهره می زنند. مردان نیز عموما پیراهن های بلند بر تن کرده و از لنگ برای پوشش پاها استفاده می کنند.
دین اسلام و مذهب شیعه اثنی عشری مذهب رایج در کلیه خانوارهای ساکن در منطقه می باشد. جنبه های دینی زندگی مردم بیشتر شامل مراسم عزاداری سنتی می شود. به دلیل بی سوادی اکثریت مردم و عدم حضور مبلغین دینی در روستا، اطلاع و آگاهی اهالی نسبت به مسائل شرعی بسیار کم است. حسینیه و مسجد از مراکز اصلی مذهبی در روستاهای منطقه می باشد، به گونه ای که کمتر روستایی فاقد حسینیه است، البته به صورت کپری. برداشت کلی در منطقه نشان می دهد که بیش از هشتاد و پنج درصد روستاهای دارای حسینیه کپری هستند. برگزاری مراسم عزاداری ایام محرم در حسینیه ها، از جمله مراسم قطعی مورد اجرا در روستاها بوده که با توجه به نبود مبلغین و مروجین مذهبی در منطقه قابل تامل و توجه است.
تعدادی قدمگاه و مزار در منطقه وجود دارد که تقریبا در ایام خاصی مانند اعیاد مذهبی و عزاداری ها، اهالی روستاهای اطراف در یکی از آن ها تجمع کرده و مراسم خود را برگزار می کنند. این مراکز در جهت تقویت روحیه تعاون و همکاری، برخوردهای چهره به چهره همبستگی اجتماعی و همسان سازی هنجارها، کارکرد ویژه ای دارد و به همین جهت با شدت و قوت در طول سالیان طولانی باقی مانده است.
دو گروه از مبلغین مذهبی در منطقه حضور دارند. ملاها که این افراد از اهالی و ساکنین روستاها هستند و برخی از آن ها تا حدودی با مسائل و مراسم مذهبی آشنایی دارند و برگزاری این گونه مراسم و برنامه ها به عهده آنان می باشد. گروه دوم مبلغین غیر بومی منطقه و شامل روحانیون اعزامی از سوی حوزه علمیه و امام جمعه میناب هستند؛ همچون بسیاری از روستاهای ایران فقط در ایام خاصی مانند محرم و صفر و ماه مبارک رمضان حضور پیدا می کنند با این تفاوت که مبلغین به علت نبود راه تنها در چند روستای نزدیک شهر میناب می توانند حضور پیدا کنند.
از رسوم مذهبی اهالی، کنار گذاشتن یک پنجم از درآمد حاصل از فروش حصیرهای تولیدی، که تنها صنعت موجود در منطقه به شمار می آید، برای عزاداری امام حسین (ع) است.
مسکن
کپرنشینی شیوه غالب سکونت و ساختن کپر از متداول ترین روش های تهیه مسکن در بشاگرد می باشد. این شیوه از قدیم در منطقه رواج داشته است و با توجه به شرایط اقلیمی و جغرافیایی بشاگرد و صرف نظر از معایب آن، کپر مناسب ترین الگوی مسکن در منطقه است.
به نظر می رسد در گذشته بخشی از نوع سکونت مردم در بشاگرد به صورت غارنشینی بوده است و در واقع شاید بتوان گفت تحت تاثیر ناامنی کلی منطقه، غارنشینی نیز شیوه ای دیگر از زندگی سخت مردم این منطقه را تشکیل می داده است. امروزه نمونه هایی از این غارها در جای جای منطقه از جمله در جنوب شرقی مشرف به بستر رودخانه گشیراز به صورت ردیفی، هنوز باقی مانده است.
کپرنشینی شیوه ای از زندگی و نوعی سکونت است که از طرفی معرف نظام اقتصادی و اجتماعی بشاگرد و از طرف دیگر نشان دهنده انطباق زیستگاه انسان و محیط جغرافیایی حاکم بر آن است. هر خانوار بشاگردی با توجه به توان اقتصادی و تعداد جمعیت خود از یک تا سه کپر در اختیار دارد.
مصالح اصلی ساختمانی کپر را شاخ و برگ درخت خرما و نخلستان های خودروی محلی تشکیل می دهد، پوشش سقف، بدنه و کف آن از حصیرهای بافته شده در محل است.
شرایط اقلیمی و جغرافیایی منطقه، فقدان راه های ارتباطی سالم و در واقع فراموش شدگی منطقه، قهار بودن طبیعت، سیل خیزی شدید آن، همراه با فقر اقتصادی و فقدان مصالح مناسب (از قبیل چوب، تیرآهن، آجر، سیمان و ...) موجب شده بود که مسکن دیگری به غیر از کپر مورد توجه قرار نگیرد. به همین علت مکان های عمومی چون مسجد، حسینیه و جایگاه مراسم عزاداری نیز از کپر ساخته می شود.
اما مسائل دیگری که مردم بشاگرد را مجبور به انتخاب کپر به عنوان الگوی اصلی مسکن خود کرده است، عبارتند از ناپایداری اقلیم به ویژه نوع و میزان بارندگی سالانه، سیلاب های مخرب، غلبه نوع معیشت دامداری بر کشاورزی و در نتیجه اجبار در جابه جا کردن مساکن از نقاطی که مزارع و باغات آن ها را سیلاب های پیش بینی نشده تخریب می کند و یا بستر رودخانه ها که در نتیجه بارندگی و سیلاب، فرسایش یافته و مزارع و باغات محدود آن در آب می افتد، خشکسالی های دوره ای که موجب خشک شدن چشمه های آب کشاورزی و شرب و از بین رفتن مراتع می شود، همه این علل، اجبار بیشتری در استفاده از این نوع مسکن را به وجود آورده است.
برای ساخت کپر، ابتدا شاخه های نازک نخل را به هم می بافند و به صورت دسته ای محکم و قابل انعطاف درآورده، سپس یک سر آن را در خاک فرو برده و سر دیگر آن را خم می کنند. همین عمل را نیز از طرف مقابل انجام داده، آن گاه این دو سر را به تیری از دسته های نخل و عمود بر آن ها می بندند. سپس دسته های دیگر را به همین ترتیب خم کرده و به موازات هم در فواصل بین ده تا پانزده سانتیمتر در زمین محکم می کنند. برای نگهداری این دسته ها که در واقع تیرهای اصلی کپر به شمار می روند، شاخه هایی را در فواصل ده تا پانزده سانتیمتر به موازات و در جهت عمود بر آن ها قرار داده و آن ها را به تیرهای اصلی می بندند، این امر باعث پدید آمدن یک شبکه به هم متصل و تشکیل اسکلت کپر می شود.
روی این اسکلت را با حصیرهای بافته شده می پوشانند و با قرار دادن شاخه های درختان، آن ها را محکم می نمایند. شکاف بین حصیرها در سقف و نیز در بدنه کپر امکان عبور باد از درون کپر را میسر می سازد. به علاوه اهالی با بالا زدن حصیرهای کنار کپر، باعث ایجاد کوران و تهویه هوای داخل آن می شوند.
در هنگام بارندگی شدید، آب باران از میان حصیرها عبور کرده و وارد کپر می شود. همچنین یکسان بودن سطح کپر با زمین، باعث نفوذ آب و ورود جانوران به داخل کپرها می گردد. مشکل آب را با نایلون و پلاستیک هم برای کف و هم برای سقف تا حدی رفع کرده اند.
این شکل ساختمان، جزء ابتدایی ترین روش های اجرایی و یا در واقع دانش غریزی انسان برای ساخت و ساز است. این امر خود نشان از محرومیت اهالی منطقه دارد.
در درون کپر نوعی تقسیم بندی فرعی وجود دارد که این فضا را به پنج بخش تقسیم می نماید.
1- فضای کوچک حدفاصل ورودی با آتشدان را "زیردست" گویند که معمولا محل نشستن کوچکترهای خانواده و انجام بعضی از کارها می باشد.
2- گودی مربع شکل میان کپر که جهت روشن کردن آتش به کار می رود و "آتشدان" نام دارد. 3- در مقابل ورودی، در کنار آتشدان، فضای کوچکی به نام "سرنگو" یا "سرنگاه" قرار دارد که به بزرگ و یا ریش سفید خانواده اختصاص دارد.
4- قسمت بزرگ تر که در واقع محل زندگی خانواده و نیز نگهداری اسباب و وسایل زندگی می باشد و "بنگاه" نام دارد.
5- بخشی بزرگ از کپر که "پیش در" یا "پیش تک" خوانده می شود و محل نشستن میهمان است.
اشتغال
بیش از هشتاد درصد جمعیت بشاگرد دچار بیکاری آشکار و پنهان هستند. این بیکاری علل و عوامل بسیاری دارد، که از جمله می توان به کوهستانی بودن حدود 90 درصد منطقه، کم توانی زمین، شرایط نامطلوب اقلیمی و ناهمواری طبیعی اشاره کرد. اموال و دارایی خانوار در بشاگرد آن قدر در سطح پایین است که بازده و میزان درآمد حاصله تقریبا برابر با هیچ می باشد. معیشت اصلی آنان وابسته و منحصر به چند حلب خرما و چندتایی بز است که با شیر اندکش به زحمت کشکی درست می کنند، بلکه قوت لایموت فرزندان تامین گردد.
منطقه در انزوای کامل است و حتی کمتر با نواحی جمعیتی اطراف خود، از جمله جاسک و میناب در ارتباط است، لذا به جز افراد محدودی که هر ساله و اغلب به صورت فصلی، روستای خود را به قصد یافتن کار در بیرون منطقه ترک می کنند، بقیه مجبور هستند در منطقه بمانند و به مشاغلی محدود و ساده، چون کشاورزی و دامداری ناپایدار، حصیربافی خودمصرفی، چوپانی و یا بیگاری برای طبقات بالاتر تن دردهند.
در اغلب روستاهای بشاگرد به جز تعدادی از روستاهای سرحدی شمال شرق بشاگرد که عموما دامداری بدون کشاورزی است، کار کشاورزی و دامداری در کنار هم صورت می گیرد. اگر چه کارهای کشاورزی بیشتر اختصاص به مردان دارد، اما زنان نیز نقش زیادی در آن ایفا می کنند. از طرف دیگر به جز طبقات بالای اجتماعی؛ یعنی خان، رئیس و بلوچ کاره، که صاحب زمین و آب هستند، بقیه روی زمین دیگران کار می کنند.
از مشاغل دیگر موجود در منطقه چوپانی را می توان نام برد. چوپانان این منطقه در طی نسل ها به این شغل اشتغال پیدا کردند و از نظر طبقاتی مجاز نیستند به جز این کار، شغل دیگری داشته باشند. این افرد غالبا از خود دامی ندارند، بلکه در تمام مدت برای دیگران چوپانی می کنند. حقوق چوپانان بسیار ناچیز بوده و مستمری آنان یک دست لباس، یک جفت کفش و مختصری آرد می باشد که سالیانه از طرف صاحبان دام داده می شود.
یکی از رایج ترین مشاغل در منطقه بافت حصیر است که به واسطه استفاده از کپر، بیشتر برای تهیه زیرانداز داخل یا پوشش بیرونی کپر کاربرد دارد، بافت حصیر از برگ نخل های زینتی خودرو که در زبان محلی "پیش" نام دارد انجام می گیرد. بافندگان حصیر را اغلب زنان تشکیل می دهند، مردان هم مواد اولیه حصیر، یعنی برگ های نخل های خودرو پیش را جمع آوری می کنند.
با توجه به فقدان راه و نبود ارتباط آسان با بیرون، تولیدات اضافی حصیر را فقط برخی دلالان سودجو به بهایی بسیار پایین می خرند و بعد خودشان در شهرها به چندین برابر قیمت می فروشند. افرادی نیز برای یافتن کار به میناب، جاسک و بخش های اطراف همچنین بندرعباس می روند. در فصل صید ماهی، عده زیادی از جویندگان کار به آبادی های صیادی سرازیر می شوند تا به عنوان خدمه در لنج ها مشغول شوند.
مردم بشاگرد در سلسله مراتب طبقاتی با نظمی خاص جایابی می شوند، به طوری که توانایی هیچ گونه تغییری در وضع خود را ندارند و خود را ملزم به رعایت اصول حاکم بر کاست می دانند. اساس نظام طبقاتی موجود در بشاگرد، مربوط به ذات و تا حدودی حرفه ای است که به شکل موروثی از طریق ازدواج های درون گروهی به نسل های بعد انتقال یافته است. در حقیقت تقسیم بندی طبقاتی در بشاگرد یک تقسیم بندی ذاتی است که حتی طبقات مربوط به فنون و حرفه، ریشه خود را از ذات معینی می پندارند.
در بشاگرد طبقات به برتر و فروتر تقسیم می شوند. طبقات برتر به ذات های بالا تعلق دارند و طبقات فروتر به ذات های پایین. ذات برتر و فروتر نیز خود به سلسله مراتبی تقسیم می شوند. ذات برتر عبارتند از: خان، رئیس، بلوچ کاره و تا حدودی سپاهی (لشکری) و ذات فروتر را استاد، غلام و پهلوان تشکیل می دهند. هر کدام از این طبقات نیز زیرمجموعه هایی طبقاتی برای خود دارند. خارج از این ذات ها افرادی هستند که مربوط به هیچ کدام از طبقات نبوده و هویت ریشه داری برای آن ها قائل نیستند.
بر اساس آنچه از جامعه طبقاتی در ذهن ها وجود دارد و انتظار می رود، باید طبقات برتر بهره مند باشند، اما در بشاگرد این چنین نیست و تفاوت عمده ای در نوع زندگی و موقعیت های مختلف میان طبقات برتر و فروتر وجود ندارد. و حتی در مواردی افراد طبقات برتر به لحاظ اقتصادی از غلامون فروتر هستند.
آنچه بشاگردیان را وادار به پذیرفتن و تن دادن به این نظام طبقاتی می کند، ریشه در سنت های منطقه دارد، طوری که اصطلاح "قدیم الایام" یا "کدیم الایام" به زبان محلی، مشروعیت هر اقدامی را که در بشاگرد به آن عمل می شود بیان می کند. به عنوان مثال در مراسم مختلف محل نشستن افراد ذات ها و طبقات مختلف مشخص است. آن گونه که در مراسم عید قربان در کنار بقعه پیر نجم الدین هر درخت و سایه ای به ذات و طبقه ای مشخص اختصاص دارد. ذات در واقع ویژگی نژادی خاصی است که از طریق وراثت به افراد منتقل می شود. ذات ها و طبقات مختلف در بشاگرد به شرح ذیل می باشند.
خان: خان ها در صدر همه جماعات و در راس هرم قدرت بشاگرد قرار دارند. ایشان مالک عمده زمین، آب، نخل و دام به شمار می آیند و در واقع مالک همه افراد در بشاگرد بوده است، ضمن آن که رابط حکومت مرکزی با منطقه نیز محسوب می گردند. پس از دهه سی ضربه های زیادی به حکومت های محلی خورد و موقعیت حکومتی خان ها رو به ضعف نهاد و اسباب اقتدار خان ها رو به سستی رفت. هر خان بسته به میزان حوزه تحت سلطه خود، از اراضی زیر کشت بهره می گیرد. کنترل خرید و فروش در دست او است و هرگونه ارتباطی با داخل یا خارج از منطقه در انحصار خان قرار دارد. این طبقه را باید در دسته بندی ذاتی دارای ذات عالی دانست. بنابر آمار خان ها به خارج از ذات خود زن نمی دهند ولی بعضی از آن ها از خارج از ذات خود همسر اختیار می کنند. بعد از انقلاب اکثر خان ها از کشور خارج شده اند.
رئیس: طبقه بعدی در این هرم، رئیس است، نماینده و جانشین خان در منطقه می باشد. این قشر در حقیقت عامل اجرایی و مدیر و بازوی قدرت و مترادف مباشر یا همان کدخدای بقیه نقاط کشور است. رئیس حافظ منافع خان و مسئول سازماندهی، تولید و املاک حوزه استیلای خان است و این ها هستند که تعیین می کنند چه کسی، کجا و چگونه کار کند و نهایتا سهم هر کس را مشخص می کنند. رئیسون غالبا وظیفه جمع آوری مالیات و اجاره زمین و محصولات زمین خان را برعهده دارد و شغل عمده این طبقه کشاورزی است که برعهده طبقه پایین تر از خود، غلامون، قرار می گیرد. غلامون زیر نظر مالکیت رئیسون به سر می برند.
بلوچ کاره: بلوچ کاره دهقان آزاد بشاگرد است. این طبقه در ردیف سوم نظام طبقاتی منطقه قرار می گیرد، به عبارت دیگر از نظر اجتماعی از طبقه رئیس پایین تر ولی جزء طبقات بالای اجتماعی و ذات های برتر به شمار می روند. بلوچ کاره ها زارعین و صاحبان آب و زمین در روستای خود هستند، ولی لازم به ذکر است که بلوچ کاره ها دارای قدرت منطقه ای نمی باشند. طبقه بلوچ کاره ها در حقیقت خرده مالکان بشاگرد با حداکثر دویست اصله نخل و چندتایی بز و گاو که برای کارهای کشاورزی از غلامون و برای چراندن حیوانات از چوپان یا بلوچون کمک می گیرند. بلوچ کاره ها به حساب ظاهر آزادند، اما چون در محدوده نفوذ خان زندگی می کنند، ملزم به پرداخت سهم خان هستند. این طبقه هر ساله مبلغ یا قسمتی از محصول خود را به عنوان مالیات به خان می پردازند.
ازدواج میان طبقات بلوچ کاره و رئیسون صورت می گیرد، اما به هیچ طبقه از ذات های فروتر زن نمی دهند. این طبقه دارای رده بندی صنفی متولی زیارتگاه و ملا می باشد.
افرادی نظارت بر مراسم مکان های مقدس دارند که در اصطلاح محلی به آن ها "متولی" می گویند و تمامی درآمد بقعه به آن ها و خانواده ایشان تعلق می گیرد. متولیان پیرنجم الدین در روستای "بن زه" زندگی می کنند و این سمت به طور موروثی به فرزندان این خانواده می رسد، البته این گروه دارای کشاورزی محدود و تعدادی بز و نخل نیز می باشند.
در تمامی روستاهای بشاگرد مراسم مذهبی حتما زیرنظر یک نفر به نام "ملا" انجام می گیرد. این سمت در خانواده آن ها موروثی است و ایشان از اندک سوادی برخوردار هستند، بعضی از ادعیه را برای مراسم مختلف از حفظ دارند، مراسمی از قبیل مرگ و کفن و دفن، عروسی، شفای بیمار زیرنظر ملاها انجام می گیرد. تقریبا از نفوذ قابل توجهی برخوردار هستند و حتی در امر قضاوت میان مردم شرکت می کنند.
سپاهی (لشکری): این طبقه جز لشکریان خان هستند که وظیفه حمایت نظامی از مایملک و حیطه نفوذ خان را به عهده دارند، همچنین به جمع آوری مالیات و محصول از افرادی که حاضر به پرداخت مالیات به طور داوطلبانه نیستند اشتغال دارند. سپاهی ها معمولا در داخل قلعه و بر فراز کوه زندگی می کنند. ازدواج در میان این طبقه به شکل درون گروهی است و مرکز استقرار آن ها روستای انگهران و درپهن و کاشانه آن ها معمولا در داخل قلعه و بر فراز کوه می باشد.
استادکار: افراد این طبقه ساخت وسایل و ابزارآلات کشاورزی و زندگی روزمره خود را به عهده دارند. به عبارت دیگر به فعایت های محلی می پردازند و وسایل مورد نیاز افراد روستا را تولید می کنند.
بلوچون (چوپان): چوپان، طبقه ای است که اعضای آن دام های روستاییان و به ویژه سه طبقه بالای هرم قدرت را نگهداری می کنند و در مقابل آن دستمزد بسیار اندک و یا مقدار ناچیزی از فرآورده های دامی را دریافت می نمایند. برای دستمزد در ازای هر ده راس زاد و ولد یک راس سهم ایشان می گردد.
غلامون: غلامون طبقه غیر آزاد بشاگرد هستند که جمعیت عمده ای را تشکیل می دهند و محروم ترین و مظلوم ترین طایفه بشاگرد به حساب می آیند و نسل غلام باقی می مانند.
در میان این ذات، قشرهایی وجود دارند که به عللی آزادی به دست آورده اند و در رده بالاتر از غلام، اما جزء ذات آن ها به حساب می آیند این لایه ها عبارتند از نقیب (نکیب) و درزاده.
نقیب ها: این طبقه به عللی که مشخص نیست رفته رفته توانسته اند برای خود آزادی هایی به دست آورند و به کارهای کشاورزی مشغول و مالکیت جزیی زمین را در دست گیرند. این طبقه ازدواج درون گروهی دارند و با طبقه غلامون وصلت نمی کنند.
درزاده ها: جایگاه درزاده فروتر از نقیب اما برتر از غلام است. درزاده از نسل غلامون هستند که در گذر زمان آزاد شده اند. رشد جمعیت غلامان در یک منطقه و بالا رفتن مخارج آن ها موجبات اخراج و یا تشویق آن ها به مهاجرت به سایر مناطق از طرف صاحبان آن ها را فراهم آورده است، این مسئله باعث شده تا از نزد مالکان خود رانده شده و در مناطق دیگر به کار که عمدتا کشاورزی باشد مشغول شوند. به دلیل نامشخص بودن وضع عمومی و کوچ این افراد در فصول مختلف به آن ها لقب درزاده داده اند. درزاده ها با غلامون ازدواج می کنند ولی این ازدواج یک طرف می باشد؛ یعنی زن می گیرند، اما به آن ها همسر نمی دهند.
پهلوانان: طبقه دیگری که جز طبقات فروتر و ذات پایین بشاگرد به حساب می آیند، پهلوانان هستند. پهلوان به طور کلی به افرادی اطلاق می شود که برای سرگرمی به مجالس جشن دعوت می شوند و تمامی افراد خانواده آن ها در ایجاد شادمانی نقشی ایفا می کنند. این طبقه جزء پایین ترین حد ذاتی منطقه به شمار می آیند.
پیش از اسلام بشاگرد پیوسته جزیی از کرمان و سیستان بوده است. در سال بیست و سه هجری وقتی سپاهیان اسلام به انتهای کرمان می رسند، داخل ارتفاعات بشاگرد می روند و بی حاصل به پیش خلیفه دوم بر می گردند. او از ایشان توصیف آن دیار را می خواهد و فرمانده مسلمین چنین پاسخ می دهد: "آب آن اندک و دشت آن کوهستان. اگر لشکر در آن سرزمین زیاد باشد، گرسنه می ماند و اگر کم و اندک باشد تباه می شود." این توصیف سرحدات شمالی بشاگرد کنونی است.
لشکرها هیچ گاه حتی برای عبور، مسیر بشاگرد را انتخاب نمی کردند، زیرا عبور از آن سخت بود و آب کافی برای آن مدت زمان را نمی شد مهیا کرد و دلیل اصلی عدم روایت راویان از بشاگرد، همین است. به این دلیل مشخص نیست که گذشتگان در بشاگرد چه دینی داشتند و به چه سبکی زندگی می کردند. به طور کلی بشاگرد یک مرز طبیعی مناسب برای حکومت ها بوده است.
در تمام مدت بعد از فتح اسلام تا پیش از استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران هیچ رابطه خوبی بین حکومت و بشاگردیان برقرار نبوده است. حکومت از بشاگرد طلب مالیات می کرده و بشاگردیان که از امکانات محروم بودند، مالیات نمی دادند، بلکه به حکومت حمله می کردند و هر حکومتی بعد از استقرار یک درگیری با بشاگردیان داشته است.
در زمان بنی عباس این منطقه محل مناسبی برای پناه گرفتن شیعیان و خوارج می شود، اما با گذشت زمان، خوارج محل دیگری را برای تمرکز فعالیت هایشان انتخاب می کنند و در حقیقت شیعیان در مبارزه با خوارج موفق می شوند و این قلعه طبیعی را حفظ می کنند.
سرزمین بشاگرد تا زمان قاجاریه منطقه ناشناخته ای باقی ماند؛ اما به محض اشغال هند توسط انگلیس و به دنبال تصاحب سیستان به نفع هند، محققان انگلیسی وارد بشاگرد شدند تا غرب سیستان را خوب بشناسند. نتیجه این تحقیقات هم نقشه کامل بشاگرد و ویژگی های آن بود، این نقشه برای انگلیس آن قدر استراتژیک بود که هیچ گاه منتشر نشد.
منطقه بشاگرد با مساحتی حدود یک صدم کشور و وسعت تقریبی شانزده هزار کیلومتر مربع در جنوب شرقی ایران قرار دارد. این سرزمین در بخشی از محدوده واقع در طول جغرافیایی 57 درجه و 15 دقیقه الی 58 درجه و 30 دقیقه و عرض جغرافیایی 26 درجه و 15 دقیقه الی 27 درجه و 15 دقیقه در جنوب شرقی استان هرمزگان و مرز استان کرمان واقع شده و هفده درصد وسعت استان هرمزگان را در برگرفته است.
بشاگرد تا سال 1359 دهستانی از بخش بیابان بود و بر روی نقشه کشور نشانی از آن وجود نداشت و به صورت یک منطقه ناشناخته درآمده بود که مردم از وجود آن اطلاع نداشتند. در همین سال بنا به پیشنهاد فرمانداری میناب و موافقت وزارت کشور و تصویب هیئت وزیران، این دهستان به بخش مستقل تبدیل و مرکز آن انگهران مقرر گردید.
این منطقه که شامل بیش از نهصد روستا می شد از شمال به استان کرمان، از مشرق به استان سیستان و بلوچستان، از جنوب به بخش مرکزی شهرستان جاسک و از غرب به بخش مرکزی شهرستان میناب محدود می شود.
اقلیم جنوب و غرب بشاگرد دارای تابستان های گرم و مرطوب و زمستان معتدل می باشد. دمای هوا در این مناطق حداکثر به چهل و بعضا تا چهل و پنج درجه سانتی گراد نیز می رسد و به دلیل رطوبت زیاد اختلاف دمای بین روز و شب هم کم می باشد.
در شمال و شرق بشاگرد دمای هوا بالا و گه گاه به چهل و پنج درجه سانتیگراد هم می رسد. رطوبت هوا کم و در نتیجه اختلاف دمای بین روز و شب زیاد می شود و این امر بعضا تا بیست درجه سانتی گراد افزایش می یابد.
فصل طولانی تابستان با گرمای طاقت فرسا، معمولا از اواسط اردیبهشت ماه آغاز و تا اوایل مهرماه ادامه دارد. سپس از اوایل مهرماه تا اواسط آبان ماه و همچنین از اواسط اسفندماه تا اواسط اردیبهشت ماه فصل نسبتا گرم پاییز و بهار شروع می شود. فصل زمستان معتدل و مرطوب نیز از اواسط آبان ماه شروع و تا اواسط اسفندماه ادامه دارد.
در نواحی غرب و جنوب بشاگرد بادهای مرطوب و باران زا و بادهای نامرطوب و غالب از سمت شمال می وزد. حدفاصل مرکز تا شمال منطقه جهت بادهای غالب در منطقه از سمت شرق به طرف غرب می باشد که این باد در مواقعی از سال (معمولا زمستان) مرطوب و باران زا و در اغلب مواقع مزاحم می باشد. بادهای محلی که بعضا هماهنگ و همراه با بادهای موسمی و گاهی ناهماهنگ و در جهات دیگر در منطقه می وزد با عناوین محلی زیر شناسایی می شوند:
1- باد ناشی (نعشی): طوفان گرمی که همراه با گرد و غبار است.
2- آتش باد: باد بسیار گرم که در تابستان و به هنگام وقت رسیدن خرما (خرماپزان) می وزد.
3- باد حیران: باد باران زای محلی.
4- باد سیاه (سیاه باد): طوفان همراه با گرد و غبار.
5- باد خوش (خوشا): بادی که موجب تعدیل هوا می شود.
در منطقه بشاگرد عموم بارش های جوی، باران می باشد. این بارش ها معمولا در اثر وزش بادهای باران زایی است که از غرب و جنوب غرب و جنوب می وزد.
با توجه به آمارهای به دست آمده از ایستگاه های هواشناسی داخل و خارج منطقه، در این محدوده از کشور در هر هفت سال، یک سال میزان بارندگی، دو تا سه برابر می شود و سپس در سال بعد به میزان قبلی باز می گردد. میزان متوسط بارندگی در منطقه حدود دویست و نوزده میلیمتر در سال است که دامنه تغییرات آن از هشتاد و چهار تا دویست و هشتاد و چهار میلیمتر در سال نوسان دارد، این رقم یکی از علائم مناطق خشک و کم باران محسوب می شود.
در زمینه زمان بارش، دو دوره بارش زمستانی و تابستانی وجود دارد. دوره اول که در مقایسه دوره دوم پرباران و طولانی تر می باشد، تقریبا از اواسط پاییز شروع و در آغاز بهار پایان می یابد. در این دوره بارش ها معمولا بیشتر از پنج میلیمتر است که با عنایت به شیب زیاد زمین، نفوذناپذیری جنس خاک و نبود مراتع و فضای سبز، عموما به صورت سیلاب از منطقه خارج و به دریای عمان می ریزد. دوره بعدی بارش که نامنظم و کم باران است در آغاز تابستان شروع و معمولا با یک تا چهار بارش پایان می یابد.
با توجه به مطالب فوق در دوره گرم سال که بیشترین نیاز آبی در منطقه وجود دارد، کمترین میزان بارش دریافت می شود. این وضعیت مسائل عدیده ای را از جهت کمبود آب پدیدار می سازد. به طور کلی هفتاد و شش درصد کل بارش سالیانه در زمستان، پانزده درصد در پاییز و شش درصد در بهار ریزش می کند. باید توجه داشت که به علت کوهستانی بودن اکثر آب حاصل از بارش در سطح منطقه جاری و سهم بشاگردیان از این نزولات تنها شسته شدن خاک آن ها و فرار خاک مرغوب کشاورزی به دریای عمان است.
با توجه به این که منطقه بشاگرد از نظر اقلیمی جزء مناطق خشک ایران محسوب می شود، به تبع این امر، آب عنصری ارزنده و کمیاب تلقی و نقش مهمی در حیات و زیست اهالی دارد. بر همین اساس عمده ترین مشکل آب در منطقه عدم وجود یک رابطه هماهنگ بین میزان آب ورودی به منطقه از طریق بارش و ... و میزان آب مورد نیاز در منطقه می باشد که نتایج آن به خوبی در زندگی گیاهی، حیوانی و انسانی منطقه مشهود است. منابع آبی منطقه به دو بخش آب های سطحی و زیرزمینی تقسیم می شود. منابع آب های سطحی را چهار رودخانه جگین، گابریک، سدیچ و گز تشکیل می دهد. رودخانه جگین بزرگترین رودخانه موجود در منطقه بشاگرد است که با حدود 6300 کیلومتر مربع مساحت و دویست و نود کیلومتر طول از منتهی الیه شمالی منطقه سرچشمه می گیرد و به دریای عمان می ریزد. سرشاخه اصلی این رودخانه ارتفاعات بونکین با حدود 2200 متر بلندی از سطح دریا است که در سر راهش به سمت جنوب رودخانه های بازغ، درگاه، ملکن، دهن در، سگرکن، شه بابک، انگهران و شریعتی به آن می پیوندند. رودخانه جگین می تواند سالیانه حدود صد و چهل میلیون متر مکعب آب حوضه خود را زهکشی کند در حالی که این میزان آب بدون استفاده به دریا ریخته و یا با تجمع در محل های پست تبخیر می گردد.
رودخانه گابریک دومین رودخانه بزرگ منطقه است که حدود 4500 کیلومترمربع مساحت و دویست و بیست کیلومتر طول دارد. رودخانه سدیچ با 4200 کیلومترمربع مساحت در قسمت شرق بشاگرد واقع است و با دویست کیلومتر طول سالیانه حدود نود و سه میلیون مترمکعب آب دهی دارد. رودخانه گز با حدود 1376 کیلومترمربع مساحت به صورت نواری شرقی – غربی به طول هفتاد کیلومتر در شرق دریای عمان و جنوب میناب واقع شده است. آب دهی متوسط رودخانه گز حدود پنجاه و هفت میلیون مترمکعب در سال برآورده شده است و میزان بارش در این حوضه حدود صد و شصت و هفت میلیمتر می باشد. سرشاخه اصلی رودخانه گز، رودخانه داوری می باشد.
وقتی در منطقه ای بارندگی رخ می دهد، آب حاصل از بارش سه جهت مختلف را طی می کند. درصدی از آن جاری می گردد و جریان آب رودخانه ها را به وجود می آورد، درصدی دیگر تبخیر شده و به هوا پس داده می شود، که در بشاگرد این تبخیر میزان بسیار بالایی دارد و بالاخره درصدی نیز در حین جریان و به شیوه های مختلف در طبقات زیرین سطح زمین نفوذ می کنند. این آب نفوذی در جریان حرکت زیرزمینی خود، ابتدا باعث تغذیه چشمه های روی دامنه شده و در ادامه مسیر سبب دائمی شدن آب رودخانه ها، تغذیه چاه ها، قنات ها و در کل سفره های آب زیرزمینی می شود.
لازمه حفر و احداث قنات، وجود دشت با آبرفت های نسبتا ضخیم و شیب نسبتا ملایم می باشد که در منطقه بشاگرد به دلیل کوهستانی و تپه ماهوری بودن منطقه و همین طور کمی ضخامت رسوبات آبرفتی امکان حفر و احداث قنات چندان وجود ندارد. تنها در چند روستا که بر روی آبرفت رودخانه ها احداث شده اند؛ مانند سندرک و درپهن این امکان به وجود آمده است. حدود نود درصد از اراضی منطقه بشاگرد کوه های خشک و سنگلاخی است که نه تنها کمتر بوته و گیاهی در آن می روید، بلکه در اثر بارش های ناگهانی، غیرمنظم و سیلابی هر آن چه سنگ و آبرفت قابل حرکت باشد، از کوه ها جدا و به صورت سیل در دره ها و دامنه ها جاری می گردد. از اندک بوته، درختچه ها و درختانی که بر جای می مانند و در مقابل بی آبی نیز تحمل فراوان می کنند، مقداری سهم سوخت اهالی می شوند و آن چه می ماند نیز بسیار کم است و کفاف خوراک دام ها را نمی دهد.
پوشش گیاهی منطقه به دو بخش مرتع و جنگل تقسیم می شود. تراکم پوشش گیاهی مراتع در دره ها، بستر و حاشیه رودخانه ها و جویبارهای فصلی و دائمی بیشتر و با حرکت به طرف ارتفاعات کمتر می شود. از نظر دیگر در محدوده های شمال، شمال شرقی و شرق بشاگرد که هوا معتدل تر است، مراتع دارای کیفیت و کمیت بهتری در مقایسه با مراتع جنوب و جنوب غربی می باشند. پوشش گیاهی مراتع منطقه را عموما خارگون، کنار، بادام، کهور، گر، کلاه میرحسن و ... تشکیل می دهند.
در بشاگرد اصولا رویشگاه های مناسبی وجود ندارد. چرا که با توجه به ضخامت کم لایه خاک یا وجود قلوه سنگ در بستر رودخانه ها و یا وجود خاک های نامناسب و شور و قلیایی و ... زمینه مناسبی جهت پوشش گیاهی مناسب مراتع به وجود نمی آورد. نوع مراتع در بشاگرد بسیار فقیر و اکثریت قریب به اتفاق آن از مراتع درجه سه تشکیل شده است.
در اکثر نقاط کوهستانی منطقه، درختان جنگلی با وسعت کم و تراکم پایین وجود دارد. در این رویشگاه های جنگلی، درخت به صورت پراکنده به چشم می خورد که نمی توان آن ها را جنگل تلقی نمود، ولی وجود آن ها خود حکایت از آن دارد که در گذشته های دور به صورت جنگل بوده و در اثر دخالت های انسان و تاثیر عوامل طبیعی، به شکل موجود درآمده است. با توجه به وضعیت خاک و اقلیم منطقه، رویش و تراکم جنگل نیز همانند مراتع در ارتفاعات و نقاط شمالی بشاگرد به علت وجود آب و هوای معتدل تر و وجود رطوبت بیشتر وضعیت مناسب تری دارند.
جمعیت
سابقه اولین سرشماری در منطقه بشاگرد به سال 1325 برمی گردد. در این سال اداره جغرافیایی ارتش اولین آمارگیری سراسری را در کشور انجام داد که منطقه بشاگرد نیز به عنوان دهستانی از بخش کهنوج مشمول این سرشماری قرار گرفت. این سرشماری جمعیت ساکن در منطقه بشاگرد را 8075 نفر اعلام نمود.
آمارگیری در بشاگرد همواره به دلیل نبود راه و امکانات ترابری با مشکلات عدیده ای روبه رو بوده است و همین مسئله موجب شده تا آمار دقیقی درباره میزان جمعیت منطقه در دوران مختلف وجود نداشته باشد. به عنوان مثال در سرشماری سراسری سال 1345 تنها سیزده روستا مورد بازدید و هفتصد و چهل و سه نفر مورد سرشماری قرار گرفتند. در آمارگیری عمومی نفوس و مسکن در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، منطقه بشاگرد با دقت بیشتری مورد بازدید قرار گرفت و مجموعا سیصد و هشتاد و دو روستا از نهصد روستای موجود در منطقه ثبت گردید که جمعیت آن ها 32688 نفر رسیده بود.
شرایط خاص جغرافیایی، دشواری ارتزاق انسان و دام، کمبود آب، شرایط اقلیمی سخت، کمبود زمین زراعی و ... همه موارد هستند که انسان را در بشاگرد وادار ساخته است تا در کلیه نقاط این سرزمین سکنی گزینند. در بشاگرد حدود نهصد روستا قرار دارد که بسیاری از این روستاها تعداد خانواری را که در خود جای داده اند به زحمت به تعداد انگشتان دو دست می رسد.
با توجه به اعتقادات خاصی که در بشاگرد حکم فرماست مهاجرت و کوچ دائمی چه از این منطقه به سایر نقاط کشور و بالعکس به ندرت اتفاق می افتد، بقیه مهاجرت هایی که در بشاگرد انجام می شود عموما فصلی و موقتی و برای یافتن کار می باشد. بعضی از مردان و جوانان به هنگام فصل کار به شهرهای اطراف، همچون میناب، بندرعباس و جاسک رفته و پس از مدتی بازمی گردند. بنادر صادراتی و وارداتی ایران همچون جزیره قشم دومین مکان مهاجرتی اهالی می باشد که در ماه هایی از سال آن ها را جذب می کند. کشورهای حاشیه خلیج فارس هم پیش از پیروزی انقلاب اسلامی محل مناسبی برای کار جوانان بشاگردی محسوب می شده است.
مرگ و میر در منطقه میزان بالایی داشته است که ریشه در دورافتادگی و عقب ماندگی منطقه دارد. اهالی از داشتن شناسنامه محروم بوده اند لذا هیچ گونه آماری از میزان مرگ و میر در منطقه وجود ندارد، ولی با توجه به شرایط منطقه میزان بالایی داشته است.
شاید گوناگونی ای که در نژاد بشاگردیان ملاحظه می شود در کمتر جایی از ایران به چشم بخورد. در میان بشاگردیان هم می توان از نژاد پیش از آریایی و آریایی و هم از انواع نژادهایی که به این منطقه کوچ کرده اند سراغ گرفت. پررنگ ترین این مهاجرین عرب هایی هستند که بر سر اصل و نسب ایشان اختلاف است. هرکسی آن ها را متعلق به قبیله ای از اعراب می داند، اما دو چیز در مورد ایشان مشخص است، اولا از حبشه به این مکان کوچ کرده اند و دوم این که احتمالا بعد از اسلام به این نقطه مهاجرت کرده اند. برخی از مورخین حکومت حجاج ابن یوسف را زمان مهاجرت ایشان می دانند.
در میان بشاگردیان کردها و بسیاری دیگر از اقوام ایرانی هم زندگی می کنند. این تنوع بی بدیل نژادی باعث شده تا گویش بشاگردیان ترکیبی از کلمه های عربی، لری، سندی، فارسی و کردی باشد. اما طبیعت سخت گیر بشاگرد انسان ها را مجبور کرده تا به دور از احساسات نژادی در کنار یکدیگر زندگی کنند.
ساختار فرهنگی منطقه عمدتا متاثر از پیشینه تاریخی زندگی طایفه ای می باشد که تا حدودی از فرهنگ مناطق و استان های همجوار مانند بخش هایی از استان کرمان و سیستان و بلوچستان تاثیر پذیرفته است. در این میان مذهب تشیع که مذهب عموم مردم منطقه است نیز نقش مهمی را در عناصر فرهنگی مردم ایفا کرده است.
روابط خانوادگی بر اساس پدرسالاری مبتنی بوده و جنسیت نقش مهمی را در تفکیک وظایف ایفا می کند. ازدواج کاملا تحت تاثیر نظام طایفه ای قرار دارد و در تمامی مناطق درون گروهی است، طوری که ازدواج افراد طایفه ای با طایفه دیگر امکان پذیر نیست. بدین ترتیب هر فردی در هر طایفه ای که به دنیا می آید، در همان طایفه باقی می ماند و در همان طایفه نیز می میرد. مشکل ترین جنبه ازدواج در منطقه، پرداخت شیربها توسط داماد به پدر عروس و جلب رضایت او است که به دلیل فقر مالی، اکثر جوانان به سختی از عهده این کار بر می آیند.
از طرف دیگر طلاق که اصطلاحا "صیغه برگشت" نامیده می شود، به ندرت و بسیار کم اتفاق می افتد و فرهنگ سنتی مردم آن را بسیار قبیح و نامطلوب تلقی می کنند.
سوگواری به مناسبت ایام محرم و برای بستگان فوت شده با مشارکت و مساعی اهالی روستا و جمع آوری بودجه عمومی برگزار می گردد و به نظر می آید که این کار در تقویت همبستگی اجتماعی در بین مردم روستا نقش بسیار مهمی ایفا می کند؛ لذا در اکثر روستاها، حسینیه ای کپری جهت برگزاری این مراسم ساخته شده است.
صنایع دستی متاثر از منابع طبیعی ضعیف موجود در منطقه است. ساخت ظروف نگهداری خرما و میوه، بافت حصیر و نوعی کفش که تماما به وسیله دست و با ابزار ساده انجام می گیرد، قسمت عمده صنایع دستی، آن هم فقط در برخی از مناطق بشاگرد را تشکیل می دهد و صنایعی مانند بافت قالی، زیلو و گلیم به ندرت مشاهده می گردد.
آن چه به عنوان میراث تاریخی در بشاگرد باقی مانده، وجود طایفه های مختلف و پایبندی به این زندگی طایفه ای است. در این میان مظاهر فرهنگ مادی در منطقه بسیار جزیی و ناچیز می باشد، از آن جمله آثاری از ویرانه های قلعه سپاه خوانین در اطراف روستای انگهران می باشد و قدمگاه های متعدد که هیچ گونه سندیت تاریخی ندارند و بیشتر حالت نمادین داشته که اهالی آن ها را، به برخی از ائمه معصومین و فرزندان آن ها منتسب می دانند. این قدمگاه ها دارای ساختی ساده هستند، از دیوارهای سنگ چین شده، با یک در چوبی کوچک تشکیل شده اند که در وسط آن یک قطعه سنگ قرار دارد. مردم بر اساس اعتقادات و نذوری که دارند، روی آن را با پارچه سفیدی می پوشانند. لازم به ذکر است که اکثر این قدمگاه ها به حضرت علی (ع) نسبت داده می شود.
پوشش افراد در منطقه بر اساس جنسیت و سن و همچنین تحت تاثیر شدت و ضعف پایبندی به سنت های دیرینه و یا آشنایی با مظاهر شهرنشینی که برای عده محدودی این فرصت پیش می آمده متفاوت است. زنان تنها لباس های تیره و مشکی به تن می کنند، لباس هایشان کل بدنشان را می پوشاند و اغلب نقاب بر چهره می زنند. مردان نیز عموما پیراهن های بلند بر تن کرده و از لنگ برای پوشش پاها استفاده می کنند.
دین اسلام و مذهب شیعه اثنی عشری مذهب رایج در کلیه خانوارهای ساکن در منطقه می باشد. جنبه های دینی زندگی مردم بیشتر شامل مراسم عزاداری سنتی می شود. به دلیل بی سوادی اکثریت مردم و عدم حضور مبلغین دینی در روستا، اطلاع و آگاهی اهالی نسبت به مسائل شرعی بسیار کم است. حسینیه و مسجد از مراکز اصلی مذهبی در روستاهای منطقه می باشد، به گونه ای که کمتر روستایی فاقد حسینیه است، البته به صورت کپری. برداشت کلی در منطقه نشان می دهد که بیش از هشتاد و پنج درصد روستاهای دارای حسینیه کپری هستند. برگزاری مراسم عزاداری ایام محرم در حسینیه ها، از جمله مراسم قطعی مورد اجرا در روستاها بوده که با توجه به نبود مبلغین و مروجین مذهبی در منطقه قابل تامل و توجه است.
تعدادی قدمگاه و مزار در منطقه وجود دارد که تقریبا در ایام خاصی مانند اعیاد مذهبی و عزاداری ها، اهالی روستاهای اطراف در یکی از آن ها تجمع کرده و مراسم خود را برگزار می کنند. این مراکز در جهت تقویت روحیه تعاون و همکاری، برخوردهای چهره به چهره همبستگی اجتماعی و همسان سازی هنجارها، کارکرد ویژه ای دارد و به همین جهت با شدت و قوت در طول سالیان طولانی باقی مانده است.
دو گروه از مبلغین مذهبی در منطقه حضور دارند. ملاها که این افراد از اهالی و ساکنین روستاها هستند و برخی از آن ها تا حدودی با مسائل و مراسم مذهبی آشنایی دارند و برگزاری این گونه مراسم و برنامه ها به عهده آنان می باشد. گروه دوم مبلغین غیر بومی منطقه و شامل روحانیون اعزامی از سوی حوزه علمیه و امام جمعه میناب هستند؛ همچون بسیاری از روستاهای ایران فقط در ایام خاصی مانند محرم و صفر و ماه مبارک رمضان حضور پیدا می کنند با این تفاوت که مبلغین به علت نبود راه تنها در چند روستای نزدیک شهر میناب می توانند حضور پیدا کنند.
از رسوم مذهبی اهالی، کنار گذاشتن یک پنجم از درآمد حاصل از فروش حصیرهای تولیدی، که تنها صنعت موجود در منطقه به شمار می آید، برای عزاداری امام حسین (ع) است.
مسکن
کپرنشینی شیوه غالب سکونت و ساختن کپر از متداول ترین روش های تهیه مسکن در بشاگرد می باشد. این شیوه از قدیم در منطقه رواج داشته است و با توجه به شرایط اقلیمی و جغرافیایی بشاگرد و صرف نظر از معایب آن، کپر مناسب ترین الگوی مسکن در منطقه است.
به نظر می رسد در گذشته بخشی از نوع سکونت مردم در بشاگرد به صورت غارنشینی بوده است و در واقع شاید بتوان گفت تحت تاثیر ناامنی کلی منطقه، غارنشینی نیز شیوه ای دیگر از زندگی سخت مردم این منطقه را تشکیل می داده است. امروزه نمونه هایی از این غارها در جای جای منطقه از جمله در جنوب شرقی مشرف به بستر رودخانه گشیراز به صورت ردیفی، هنوز باقی مانده است.
کپرنشینی شیوه ای از زندگی و نوعی سکونت است که از طرفی معرف نظام اقتصادی و اجتماعی بشاگرد و از طرف دیگر نشان دهنده انطباق زیستگاه انسان و محیط جغرافیایی حاکم بر آن است. هر خانوار بشاگردی با توجه به توان اقتصادی و تعداد جمعیت خود از یک تا سه کپر در اختیار دارد.
مصالح اصلی ساختمانی کپر را شاخ و برگ درخت خرما و نخلستان های خودروی محلی تشکیل می دهد، پوشش سقف، بدنه و کف آن از حصیرهای بافته شده در محل است.
شرایط اقلیمی و جغرافیایی منطقه، فقدان راه های ارتباطی سالم و در واقع فراموش شدگی منطقه، قهار بودن طبیعت، سیل خیزی شدید آن، همراه با فقر اقتصادی و فقدان مصالح مناسب (از قبیل چوب، تیرآهن، آجر، سیمان و ...) موجب شده بود که مسکن دیگری به غیر از کپر مورد توجه قرار نگیرد. به همین علت مکان های عمومی چون مسجد، حسینیه و جایگاه مراسم عزاداری نیز از کپر ساخته می شود.
اما مسائل دیگری که مردم بشاگرد را مجبور به انتخاب کپر به عنوان الگوی اصلی مسکن خود کرده است، عبارتند از ناپایداری اقلیم به ویژه نوع و میزان بارندگی سالانه، سیلاب های مخرب، غلبه نوع معیشت دامداری بر کشاورزی و در نتیجه اجبار در جابه جا کردن مساکن از نقاطی که مزارع و باغات آن ها را سیلاب های پیش بینی نشده تخریب می کند و یا بستر رودخانه ها که در نتیجه بارندگی و سیلاب، فرسایش یافته و مزارع و باغات محدود آن در آب می افتد، خشکسالی های دوره ای که موجب خشک شدن چشمه های آب کشاورزی و شرب و از بین رفتن مراتع می شود، همه این علل، اجبار بیشتری در استفاده از این نوع مسکن را به وجود آورده است.
برای ساخت کپر، ابتدا شاخه های نازک نخل را به هم می بافند و به صورت دسته ای محکم و قابل انعطاف درآورده، سپس یک سر آن را در خاک فرو برده و سر دیگر آن را خم می کنند. همین عمل را نیز از طرف مقابل انجام داده، آن گاه این دو سر را به تیری از دسته های نخل و عمود بر آن ها می بندند. سپس دسته های دیگر را به همین ترتیب خم کرده و به موازات هم در فواصل بین ده تا پانزده سانتیمتر در زمین محکم می کنند. برای نگهداری این دسته ها که در واقع تیرهای اصلی کپر به شمار می روند، شاخه هایی را در فواصل ده تا پانزده سانتیمتر به موازات و در جهت عمود بر آن ها قرار داده و آن ها را به تیرهای اصلی می بندند، این امر باعث پدید آمدن یک شبکه به هم متصل و تشکیل اسکلت کپر می شود.
روی این اسکلت را با حصیرهای بافته شده می پوشانند و با قرار دادن شاخه های درختان، آن ها را محکم می نمایند. شکاف بین حصیرها در سقف و نیز در بدنه کپر امکان عبور باد از درون کپر را میسر می سازد. به علاوه اهالی با بالا زدن حصیرهای کنار کپر، باعث ایجاد کوران و تهویه هوای داخل آن می شوند.
در هنگام بارندگی شدید، آب باران از میان حصیرها عبور کرده و وارد کپر می شود. همچنین یکسان بودن سطح کپر با زمین، باعث نفوذ آب و ورود جانوران به داخل کپرها می گردد. مشکل آب را با نایلون و پلاستیک هم برای کف و هم برای سقف تا حدی رفع کرده اند.
این شکل ساختمان، جزء ابتدایی ترین روش های اجرایی و یا در واقع دانش غریزی انسان برای ساخت و ساز است. این امر خود نشان از محرومیت اهالی منطقه دارد.
در درون کپر نوعی تقسیم بندی فرعی وجود دارد که این فضا را به پنج بخش تقسیم می نماید.
1- فضای کوچک حدفاصل ورودی با آتشدان را "زیردست" گویند که معمولا محل نشستن کوچکترهای خانواده و انجام بعضی از کارها می باشد.
2- گودی مربع شکل میان کپر که جهت روشن کردن آتش به کار می رود و "آتشدان" نام دارد. 3- در مقابل ورودی، در کنار آتشدان، فضای کوچکی به نام "سرنگو" یا "سرنگاه" قرار دارد که به بزرگ و یا ریش سفید خانواده اختصاص دارد.
4- قسمت بزرگ تر که در واقع محل زندگی خانواده و نیز نگهداری اسباب و وسایل زندگی می باشد و "بنگاه" نام دارد.
5- بخشی بزرگ از کپر که "پیش در" یا "پیش تک" خوانده می شود و محل نشستن میهمان است.
اشتغال
بیش از هشتاد درصد جمعیت بشاگرد دچار بیکاری آشکار و پنهان هستند. این بیکاری علل و عوامل بسیاری دارد، که از جمله می توان به کوهستانی بودن حدود 90 درصد منطقه، کم توانی زمین، شرایط نامطلوب اقلیمی و ناهمواری طبیعی اشاره کرد. اموال و دارایی خانوار در بشاگرد آن قدر در سطح پایین است که بازده و میزان درآمد حاصله تقریبا برابر با هیچ می باشد. معیشت اصلی آنان وابسته و منحصر به چند حلب خرما و چندتایی بز است که با شیر اندکش به زحمت کشکی درست می کنند، بلکه قوت لایموت فرزندان تامین گردد.
منطقه در انزوای کامل است و حتی کمتر با نواحی جمعیتی اطراف خود، از جمله جاسک و میناب در ارتباط است، لذا به جز افراد محدودی که هر ساله و اغلب به صورت فصلی، روستای خود را به قصد یافتن کار در بیرون منطقه ترک می کنند، بقیه مجبور هستند در منطقه بمانند و به مشاغلی محدود و ساده، چون کشاورزی و دامداری ناپایدار، حصیربافی خودمصرفی، چوپانی و یا بیگاری برای طبقات بالاتر تن دردهند.
در اغلب روستاهای بشاگرد به جز تعدادی از روستاهای سرحدی شمال شرق بشاگرد که عموما دامداری بدون کشاورزی است، کار کشاورزی و دامداری در کنار هم صورت می گیرد. اگر چه کارهای کشاورزی بیشتر اختصاص به مردان دارد، اما زنان نیز نقش زیادی در آن ایفا می کنند. از طرف دیگر به جز طبقات بالای اجتماعی؛ یعنی خان، رئیس و بلوچ کاره، که صاحب زمین و آب هستند، بقیه روی زمین دیگران کار می کنند.
از مشاغل دیگر موجود در منطقه چوپانی را می توان نام برد. چوپانان این منطقه در طی نسل ها به این شغل اشتغال پیدا کردند و از نظر طبقاتی مجاز نیستند به جز این کار، شغل دیگری داشته باشند. این افرد غالبا از خود دامی ندارند، بلکه در تمام مدت برای دیگران چوپانی می کنند. حقوق چوپانان بسیار ناچیز بوده و مستمری آنان یک دست لباس، یک جفت کفش و مختصری آرد می باشد که سالیانه از طرف صاحبان دام داده می شود.
یکی از رایج ترین مشاغل در منطقه بافت حصیر است که به واسطه استفاده از کپر، بیشتر برای تهیه زیرانداز داخل یا پوشش بیرونی کپر کاربرد دارد، بافت حصیر از برگ نخل های زینتی خودرو که در زبان محلی "پیش" نام دارد انجام می گیرد. بافندگان حصیر را اغلب زنان تشکیل می دهند، مردان هم مواد اولیه حصیر، یعنی برگ های نخل های خودرو پیش را جمع آوری می کنند.
با توجه به فقدان راه و نبود ارتباط آسان با بیرون، تولیدات اضافی حصیر را فقط برخی دلالان سودجو به بهایی بسیار پایین می خرند و بعد خودشان در شهرها به چندین برابر قیمت می فروشند. افرادی نیز برای یافتن کار به میناب، جاسک و بخش های اطراف همچنین بندرعباس می روند. در فصل صید ماهی، عده زیادی از جویندگان کار به آبادی های صیادی سرازیر می شوند تا به عنوان خدمه در لنج ها مشغول شوند.
مردم بشاگرد در سلسله مراتب طبقاتی با نظمی خاص جایابی می شوند، به طوری که توانایی هیچ گونه تغییری در وضع خود را ندارند و خود را ملزم به رعایت اصول حاکم بر کاست می دانند. اساس نظام طبقاتی موجود در بشاگرد، مربوط به ذات و تا حدودی حرفه ای است که به شکل موروثی از طریق ازدواج های درون گروهی به نسل های بعد انتقال یافته است. در حقیقت تقسیم بندی طبقاتی در بشاگرد یک تقسیم بندی ذاتی است که حتی طبقات مربوط به فنون و حرفه، ریشه خود را از ذات معینی می پندارند.
در بشاگرد طبقات به برتر و فروتر تقسیم می شوند. طبقات برتر به ذات های بالا تعلق دارند و طبقات فروتر به ذات های پایین. ذات برتر و فروتر نیز خود به سلسله مراتبی تقسیم می شوند. ذات برتر عبارتند از: خان، رئیس، بلوچ کاره و تا حدودی سپاهی (لشکری) و ذات فروتر را استاد، غلام و پهلوان تشکیل می دهند. هر کدام از این طبقات نیز زیرمجموعه هایی طبقاتی برای خود دارند. خارج از این ذات ها افرادی هستند که مربوط به هیچ کدام از طبقات نبوده و هویت ریشه داری برای آن ها قائل نیستند.
بر اساس آنچه از جامعه طبقاتی در ذهن ها وجود دارد و انتظار می رود، باید طبقات برتر بهره مند باشند، اما در بشاگرد این چنین نیست و تفاوت عمده ای در نوع زندگی و موقعیت های مختلف میان طبقات برتر و فروتر وجود ندارد. و حتی در مواردی افراد طبقات برتر به لحاظ اقتصادی از غلامون فروتر هستند.
آنچه بشاگردیان را وادار به پذیرفتن و تن دادن به این نظام طبقاتی می کند، ریشه در سنت های منطقه دارد، طوری که اصطلاح "قدیم الایام" یا "کدیم الایام" به زبان محلی، مشروعیت هر اقدامی را که در بشاگرد به آن عمل می شود بیان می کند. به عنوان مثال در مراسم مختلف محل نشستن افراد ذات ها و طبقات مختلف مشخص است. آن گونه که در مراسم عید قربان در کنار بقعه پیر نجم الدین هر درخت و سایه ای به ذات و طبقه ای مشخص اختصاص دارد. ذات در واقع ویژگی نژادی خاصی است که از طریق وراثت به افراد منتقل می شود. ذات ها و طبقات مختلف در بشاگرد به شرح ذیل می باشند.
خان: خان ها در صدر همه جماعات و در راس هرم قدرت بشاگرد قرار دارند. ایشان مالک عمده زمین، آب، نخل و دام به شمار می آیند و در واقع مالک همه افراد در بشاگرد بوده است، ضمن آن که رابط حکومت مرکزی با منطقه نیز محسوب می گردند. پس از دهه سی ضربه های زیادی به حکومت های محلی خورد و موقعیت حکومتی خان ها رو به ضعف نهاد و اسباب اقتدار خان ها رو به سستی رفت. هر خان بسته به میزان حوزه تحت سلطه خود، از اراضی زیر کشت بهره می گیرد. کنترل خرید و فروش در دست او است و هرگونه ارتباطی با داخل یا خارج از منطقه در انحصار خان قرار دارد. این طبقه را باید در دسته بندی ذاتی دارای ذات عالی دانست. بنابر آمار خان ها به خارج از ذات خود زن نمی دهند ولی بعضی از آن ها از خارج از ذات خود همسر اختیار می کنند. بعد از انقلاب اکثر خان ها از کشور خارج شده اند.
رئیس: طبقه بعدی در این هرم، رئیس است، نماینده و جانشین خان در منطقه می باشد. این قشر در حقیقت عامل اجرایی و مدیر و بازوی قدرت و مترادف مباشر یا همان کدخدای بقیه نقاط کشور است. رئیس حافظ منافع خان و مسئول سازماندهی، تولید و املاک حوزه استیلای خان است و این ها هستند که تعیین می کنند چه کسی، کجا و چگونه کار کند و نهایتا سهم هر کس را مشخص می کنند. رئیسون غالبا وظیفه جمع آوری مالیات و اجاره زمین و محصولات زمین خان را برعهده دارد و شغل عمده این طبقه کشاورزی است که برعهده طبقه پایین تر از خود، غلامون، قرار می گیرد. غلامون زیر نظر مالکیت رئیسون به سر می برند.
بلوچ کاره: بلوچ کاره دهقان آزاد بشاگرد است. این طبقه در ردیف سوم نظام طبقاتی منطقه قرار می گیرد، به عبارت دیگر از نظر اجتماعی از طبقه رئیس پایین تر ولی جزء طبقات بالای اجتماعی و ذات های برتر به شمار می روند. بلوچ کاره ها زارعین و صاحبان آب و زمین در روستای خود هستند، ولی لازم به ذکر است که بلوچ کاره ها دارای قدرت منطقه ای نمی باشند. طبقه بلوچ کاره ها در حقیقت خرده مالکان بشاگرد با حداکثر دویست اصله نخل و چندتایی بز و گاو که برای کارهای کشاورزی از غلامون و برای چراندن حیوانات از چوپان یا بلوچون کمک می گیرند. بلوچ کاره ها به حساب ظاهر آزادند، اما چون در محدوده نفوذ خان زندگی می کنند، ملزم به پرداخت سهم خان هستند. این طبقه هر ساله مبلغ یا قسمتی از محصول خود را به عنوان مالیات به خان می پردازند.
ازدواج میان طبقات بلوچ کاره و رئیسون صورت می گیرد، اما به هیچ طبقه از ذات های فروتر زن نمی دهند. این طبقه دارای رده بندی صنفی متولی زیارتگاه و ملا می باشد.
افرادی نظارت بر مراسم مکان های مقدس دارند که در اصطلاح محلی به آن ها "متولی" می گویند و تمامی درآمد بقعه به آن ها و خانواده ایشان تعلق می گیرد. متولیان پیرنجم الدین در روستای "بن زه" زندگی می کنند و این سمت به طور موروثی به فرزندان این خانواده می رسد، البته این گروه دارای کشاورزی محدود و تعدادی بز و نخل نیز می باشند.
در تمامی روستاهای بشاگرد مراسم مذهبی حتما زیرنظر یک نفر به نام "ملا" انجام می گیرد. این سمت در خانواده آن ها موروثی است و ایشان از اندک سوادی برخوردار هستند، بعضی از ادعیه را برای مراسم مختلف از حفظ دارند، مراسمی از قبیل مرگ و کفن و دفن، عروسی، شفای بیمار زیرنظر ملاها انجام می گیرد. تقریبا از نفوذ قابل توجهی برخوردار هستند و حتی در امر قضاوت میان مردم شرکت می کنند.
سپاهی (لشکری): این طبقه جز لشکریان خان هستند که وظیفه حمایت نظامی از مایملک و حیطه نفوذ خان را به عهده دارند، همچنین به جمع آوری مالیات و محصول از افرادی که حاضر به پرداخت مالیات به طور داوطلبانه نیستند اشتغال دارند. سپاهی ها معمولا در داخل قلعه و بر فراز کوه زندگی می کنند. ازدواج در میان این طبقه به شکل درون گروهی است و مرکز استقرار آن ها روستای انگهران و درپهن و کاشانه آن ها معمولا در داخل قلعه و بر فراز کوه می باشد.
استادکار: افراد این طبقه ساخت وسایل و ابزارآلات کشاورزی و زندگی روزمره خود را به عهده دارند. به عبارت دیگر به فعایت های محلی می پردازند و وسایل مورد نیاز افراد روستا را تولید می کنند.
بلوچون (چوپان): چوپان، طبقه ای است که اعضای آن دام های روستاییان و به ویژه سه طبقه بالای هرم قدرت را نگهداری می کنند و در مقابل آن دستمزد بسیار اندک و یا مقدار ناچیزی از فرآورده های دامی را دریافت می نمایند. برای دستمزد در ازای هر ده راس زاد و ولد یک راس سهم ایشان می گردد.
غلامون: غلامون طبقه غیر آزاد بشاگرد هستند که جمعیت عمده ای را تشکیل می دهند و محروم ترین و مظلوم ترین طایفه بشاگرد به حساب می آیند و نسل غلام باقی می مانند.
در میان این ذات، قشرهایی وجود دارند که به عللی آزادی به دست آورده اند و در رده بالاتر از غلام، اما جزء ذات آن ها به حساب می آیند این لایه ها عبارتند از نقیب (نکیب) و درزاده.
نقیب ها: این طبقه به عللی که مشخص نیست رفته رفته توانسته اند برای خود آزادی هایی به دست آورند و به کارهای کشاورزی مشغول و مالکیت جزیی زمین را در دست گیرند. این طبقه ازدواج درون گروهی دارند و با طبقه غلامون وصلت نمی کنند.
درزاده ها: جایگاه درزاده فروتر از نقیب اما برتر از غلام است. درزاده از نسل غلامون هستند که در گذر زمان آزاد شده اند. رشد جمعیت غلامان در یک منطقه و بالا رفتن مخارج آن ها موجبات اخراج و یا تشویق آن ها به مهاجرت به سایر مناطق از طرف صاحبان آن ها را فراهم آورده است، این مسئله باعث شده تا از نزد مالکان خود رانده شده و در مناطق دیگر به کار که عمدتا کشاورزی باشد مشغول شوند. به دلیل نامشخص بودن وضع عمومی و کوچ این افراد در فصول مختلف به آن ها لقب درزاده داده اند. درزاده ها با غلامون ازدواج می کنند ولی این ازدواج یک طرف می باشد؛ یعنی زن می گیرند، اما به آن ها همسر نمی دهند.
پهلوانان: طبقه دیگری که جز طبقات فروتر و ذات پایین بشاگرد به حساب می آیند، پهلوانان هستند. پهلوان به طور کلی به افرادی اطلاق می شود که برای سرگرمی به مجالس جشن دعوت می شوند و تمامی افراد خانواده آن ها در ایجاد شادمانی نقشی ایفا می کنند. این طبقه جزء پایین ترین حد ذاتی منطقه به شمار می آیند.
+
سهشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۸:۴۰
منبع:
برگرفته از کتاب:
نظرات
مرتضی نورائی،
به نام خدا
یکی ازچشم انداز های مهم محلی نگاری طرح مناطقی است که در اینه زمان و زمین پیوسته در اجمال هستند. در فلسفه تاریخ محلی ذکر می شود که توزیع فرهنگی متعادل در قالب تحقیقات اندامواره ای در جغرافیای سیاسی کشور پیوسته در دستور خوانش محلی کاران باید باشد. از سر کار خانم سجادی در یاد آوری بشاگرد سپاسگزارم.
پنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۲۳
دکتر سید رسول ابطحی،
از مطالب مفید شما درباره ی بشاگرد متشکرم، اما فکر می کنم که نوشته ی شما از نظر حجم در قالب مقاله است نه روزنوشت و بهتر است منبع یا منابع خود را ذکر نمائید. باتشکر
یکشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۰:۵۷
سیاوش،
سلام ،مطالب خوب ومفیدی بود اما بعضی ازقسمت های مطالب تون حقیقت نداره.
پنجشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۱۱
نظر شما